باشگاه روی خوش زندگی
کد : 2732-2424      تاریخ انتشار : ۱۳۹۵ شنبه ۳۰ مرداد تعداد بازدید : 840
آخرین وضعیت سلامتی "آقای بازیگر"
«من در جوانی پیاده‌روی می‌کردم». این جمله کوتاه و بریده بریده را عزت سینمای ایران می‌گوید. عزت‌الله انتظامی که مدتی پیش دوباره، دچار کسالت شد و به بیمارستان مراجعه کرد، به خاطر ناراحتی تنفسی نمی‌تواند زیاد صحبت کند و کمر دردش هم نمی‌گذارد از خانه بیرون رود.


«من در جوانی پیاده‌روی می‌کردم». این جمله کوتاه و بریده بریده را عزت سینمای ایران می‌گوید. عزت‌الله انتظامی که مدتی پیش دوباره، دچار کسالت شد و به بیمارستان مراجعه کرد، به خاطر ناراحتی تنفسی نمی‌تواند زیاد صحبت کند و کمر دردش هم نمی‌گذارد از خانه بیرون رود.

 


 برای حال و احوال پرسی از آقای بازیگر با او تماس می‌گیرم، تلفن را جواب نمی‌دهد. مدتی بعد، روی صفحه نمایش تلفن، نام او می‌افتد. جواب که می‌دهم با صدای گرمش می‌گوید: «دخترجان با من کاری داشتی؟» می‌گویم: «می‌خواستم احوال این روزهای‌تان را بپرسم؟» توصیف حالش را با یک «خدا رو شکر» شروع می‌کند و ادامه می‌دهد: «مدتی‌ پیش از کمر درد و مشکلاتی در ناحیه مهره‌های کمرم رنج می‌بردم و برای همین در بیمارستان بستری شدم.»   می‌پرسم روزهای بستری در بیمارستان چطور گذشت؟ او تعریف می‌کند: «اگر هنرمندی مریض شود وبه بیمارستان برود، کسانی که در بیمارستان کار می‌کنند به او رسیدگی می‌کنند.»

 


 لحن کلماتش از پشت تلفن، انگار از قلب تهران قدیم می‌آید؛ از شصت یا هفتاد سال پیش. همان زمان‌ها که در تماشاخانه‌ای در لاله‌زار پیش پرده‌خوان بوده یا شاید کمی بعدتر، وقتی  مش حسن شد در «گاو» و به آرامی می‌گفت: «من مش حسن نیستم، من گاو مش حسنم».

 

 


یا  آنجا که ناصرالدین شاه شد در «کمال‌الملک» و با صدایی شیوا گفت: «امیدوار نباش، مدرسه هنر مزرعه بلال نیست آقا که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی می‌شود ستاره درخشان، الباقی سوسو می‌زنند.»

 

 

یا حتی مثل عباس آقای«اجاره نشین ها» آنجا که با ادبیات کوچه گفت: «مرتیکه مزقونچی تو گفتی می‌خوای دو تا گلدون بذاری سر پشت بومت که با صفا شه - نه اینکه ورداری سرتاسر سقف خونه مردمو اینجوری... بهش...».

 

 

  پشت پرده‌خوان و ضربی‌خوان آن روزها حالادیگر یکی از ستون‌های هنر نمایش ایران است، صدایش به همان استواری به گوش می‌رسد؛ صدایی که اگرچه از کسالت صاحب صدا می‌گوید اما هنوز گرم است، چه از پشت تلفن برای یک احوال پرسی ساده، چه روی صحنه نمایش و در قاب یک تصویر به یاد ماندنی. همین است که حرف‌های انتظامی را مهم می‌کند؛ مردی که در عین کسالت و خانه‌نشینی و کتاب خواندن‌هایش، حواسش به مردم هم هست و در جایی ازصحبت‌هایش از مسوولان خواهش می‌کند: «به ملت توجه کنند.»


وقتی صحبت از اهمیت زندگی سالم به میان می‌آید، تاکید می‌کند که در جوانی به سلامتی‌اش اهمیت می‌داده و تعریف می‌کند: «من هیچ‌وقت اهل دود و الکل نبودم. همیشه پیاده‌روی می‌کردم؛ یادم می‌آید وقتی می‌خواستم به تئاتر سنگلج بروم از خانه تا آنجا را پیاده می‌رفتم. آن موقع تهران مثل حالا نبود و هوا سالم‌تر بود. من خیلی راحت از شمرون تا تئاتر سنگلج را پیاده می‌رفتم.»


وقتی از هوای سالم آن‌روزها حرف می‌زند معلوم است که هوای این روزهای تهران را دوست ندارد و آلودگی‌ها ریه‌هایش را اذیت می‌کند. برای همین حرف را به اینجا می‌کشانم که به نظر شما چه‌چیزهایی سلامتی مردم این دوره و زمانه را به خطر انداخته و او می‌گوید: «ما در مملکتی زندگی می‌کنیم که هوای سالم ندارد. هوای شهر آلوده است، پس قبل از اینکه مردم به سن پنجاه برسند، ریه‌‌ آنها داغون می‌شود. از آن طرف هم در رسانه‌ها می‌گویند: مرغ نخورید چون به آن هورمون می‌زنند. سبزیجات با آبی پرورش پیدا می‌کند که آلوده است.»


آقای بازیگر به نقش دولت اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «به نظر من نقش اصلی را درباره سلامت ملت، دولت ایفا می‌کند. ملت که نمی‌توانند به خودشان برسند. آن کارگری که حتی دستش به دهنش نمی‌رسد، چگونه می‌تواند مراقب خودش باشد؟»
او اشاره‌ای هم به حقوق پایین هنرمندان می‌کند و می‌گوید: «مگر هنرمندان چقدر حقوق می‌گیرند که بتوانند از خودشان مراقبت کنند؟ با این حقوق‌ها نمی‌شود.»
حرف‌های مرد سالخورده سینمای ایران به اینجا می‌رسد که بگوید: «من از مسوولان خواهش می‌کنم به فکر ملت باشند». مردی که برخلاف سادگی همیشگی کلامش، حواسش به همه‌چیز هست و شاید تنها وظیفه ما در مقابل او، حفظ آسایش این‌روزهایش باشد.

 

دنيا عيوضي

منبع: اعتماد